اندر حکایت شوهر شکموی من :
بهش زنگــ زدم میگم: ظهر بیا خونه خواهرم ناهار دعوتیم
میگه: نه من زحمتــ نمیدم ماکارونی توو شرکتــ هستــ میخورم، تو ناهارتو بخور میام دنبالتــ
میگم: باشه هرجور راحتی اما گفتم شاید جوجه کبابُــ به ماکارونی ترجیح بدی
یه کم مکث کرده بعد میگه: حالا که فکــ میکنم زشته دعوتــ خواهرتو رد کنم! :)))